لباسی هستی
ته گنجه ی رو برو
..........
ایوان را که شستم فهمیدم غروب سرد است
امشب تورا در آغوش می گیرم
واز هرچه با تو حرف نمی زنم
فقط کاری کن گرم شوم
چنان که تورا به گنجه نسپارم.
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اشعار عاشقانه و آدرس shaerane1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 21 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 21 بازدید ماه : 37 بازدید کل : 25681 تعداد مطالب : 221 تعداد نظرات : 14 تعداد آنلاین : 1